روشهای سنتی ارزشیابی عملکرد کارکنان

از دوران قدیم، ارزشیابی کار وسیلهای بوده است تا
بدین وسیله مدیران، کارکنان را با اهداف سازمانی و انتظارات اداری آشنا سازند.
همچنین این نوع ارزشیابی وسیلهای است برای آگاه کردن کارکنان، که عملکرد آنها
چگونه با انتظارات مدیریت انطباق دارد. امروزه بسیاری از مدیران روش ارزشیابی
کار را به خاطر تاثیر آن در برانگیختن کارکنان، روشی خارقالعاده میدانند.
ادواردز دمینگ Edwards Deming نسبت به تاثیر روشهای سنتی ارزشیابی کار که توسط مدیران
آمریکایی استفاده میشوند، معترض میباشد او ادعا میکند که اعمال سنتی ارزشیابی
کار در شرکتهای آمریکایی روحیه فرد را تضعیف و از کیفیت کالا میکاهد. کارکرد
فردی عموما با توانایی و انگیزه فرد سنجیده میشود. عوامل محیطی یا سازمانی
مانند تلاشهای اداری جهت بهبود کار همکاران به توانایی و انگیزه فرد تاثیر
میگذارند. بسیاری از این گونه عوامل سازمانی در شرکتهای آمریکایی وجود دارند
که دمینگ از آنها انتقاد میکند.
دمینگ معتقد است که مفاهیم عملی مدیریت یک نظام که بر
کیفیت متمرکز است باید جایگزین روشهای سنتی ارزشیابی کار گردد. او به این نکته
اشاره میکند که در شرکتهای ژاپنی توجه لازم به تمامی جوانب سیستم تولید، باعث
موفقیت آنها در کسب تولید کیفی کالاها شده است. به عقیده او کیفیت کالا، در شرکتهای
امریکایی عمدتا به خاطر نقش ضعیف مدیریت نه عملکرد ضعیف کارمند است. او در این
زمینه توصیه میکند که تولید کالا باید به عنوان سیستمی در نظر گرفته شود که در
آن مصرفکننده مهمترین بخش خط تولید را تشکیل میدهد.
این مقاله مقایسهای است میان روشهای سنتی ارزیابی
کار و اصول دمینگ که همان اجرای سیستم تولیدی است که بر کیفیت بالا برای
مصرفکننده متمرکز است. در این مقاله
ابتدا بحثی وجود دارد در مورد سیستمهای سنتی ارزشیابی کار که در شرکتهای تجاری
آمریکا مورد استفاده قرار میگیرد. سپس فلسفه مدیریت دمینگ و اعتراض او بر
روشهای سنتی مطرح میشود.
●بررسی کلی روش سنتی ارزشیابی
ارزشیابی کار اغلب با دو هدف عمده در سازمانها مورد
استفاده قرار میگیرد. یکی از موارد
استفاده آن تصمیمگیری درباره مسایلی چون پاداش، ترفیعات، تقلیل مقام، انتقالات
و حفظ کارمندان میباشد. کاربرد دیگر آن در سازمانها یک نقش تکاملی را
دربرمیگیرد که همان شناساندن موارد رشد و پیشرفت کارکنان و راههای افزایش سطح
و استعداد کار میباشد.با این حال مدیران بر این باورند که هر دو هدف این روش
برای بالا بردن سطح استعداد تولید کارمند خلاصه میشود.
نهایتا آنچه که به حساب میآید، تلاش کارکنانی است که
یا موفق به انجام کارهای محوله میشوند و یا از عهده انجام آنها برنمیآیند. به
هر حال انجام رضایتبخش وظایفشان در یک محیط سازمانی صورت میگیرد. وقتی افراد
مختلف، سازمانی را تشکیل میدهند، باید بسیاری از اهداف شخصی خود را کنار گذاشته
و در راه نیل به اهداف کلی سازمان تلاش کنند. مدیران به خصوص آن عده که اهداف و
مقاصد سازمانی را تثبیت میکنند، موظفند اهداف مجموعه را مدنظر داشته و تعهد
کنند که اهداف سازمان رإ؛ به جای اهداف شخصی محفوظ نگهدارند.
موارد استفاده از ارزشیابی کار شامل مشورت، آموزش
پیشرفت و تقدیرنامه کار و تصمیماتی در رابطه با نگهداری کارکنان، نظامهای
ارزشیابی کار، به عنوان منبع اصلی و معتبر اطلاعاتی، جهت رفع مسایل کارکنان است.
در اغلب موارد، ارزشیابی کار با یک روند رسمی صورت میگیرد که به وسیله آن، مدیر
مدرکی تهیه میکند تا با سند و مدرک، کارها و رفتار یک کارمند زیر دست را در محل
کار مشخص کند. به طور کلی روش ارزشیابی عبارت است از مقایسه نحوه انجام کار یک
زیردست با انتظارات مافوق، نتیجه کار یک ارزیابی، به کارکنان اعلام میشود تا
کارمند متوجه شود به چه اندازه از نظر مدیریت انجام وظیفه کرده است. اگر احیانا
کار رضایتبخش باشد، کارمند احساس امنیت میکند حتی ممکن است آگاهی از آن انگیزهای
باشد تا در آینده کارهای محوله را بهتر انجام دهد. از طرف دیگر اگر نتیجه کار
رضایتبخش نباشد، کارمند با امید به اصلاح کار، تلاش خود را بیشتر میکند و یا
اینکه سازمان را ترک میکند.
متاسفانه ارزشیابی کار با هدف ایجاد انگیزه همیشه
نتیجه نمیدهد اگر کارکنان دریابند که سنجش کار به طور دقیق انجام نگرفته، روش
ارزیابی یک نوع بی اعتمادی نسبت به سازمان به وجود میآورد.
●نظریه فلسفی دمینگ در مرور ارزشیابی کار
ادواردز دمینگ که مدتها به عنوان معلم مدیریت مدرن
ژاپنی معروف است. مخالف سرسخت مدیریت به سبک آمریکایی است که در آن نظریههای
کار کوتاه مدت میباشد.
به عقیده اونظام مدیریت در سازمانهای آمریکایی
فرصتهای لازم برای به وجود آمدن انگیزه درونی در کارکنان را از بین میبرد.
دمینگ اظهار میدارد که در سازمانهای آمریکایی کارکنان برای رقابت با یکدیگر و
نه برای منافع شرکت کار میکنند. در سال ۱۹۵۰ به درخواست اتحادیه دانشمندان و
مهندسان ژاپنی، دمینگ ضمن معرفی روش تولید با صرفه، به صنعت ژاپن بر اهمیت شناخت
مدیر در تولید، به نیازها و علایق خریدار تاکید داشت. او همچنین به منظور تضمین خدمات
و اجناس با کیفیت بر دخالت همه جانبه مدیریت با قاعدهای منظم و طرحریزی شده
اصرار میورزید. دمینگ مفاهیم مدیریت را که قبلا در شرکتهای آمریکایی یافت
نمیشد به ژاپنیها آموخت و به همین دلیل در اصلاح اقتصادی ژاپن بعد از جنگ
جهانی دوم یکی از موثرترین افراد به شمار میرود.
دمینگ نظریهای بر کنترل کیفیت برای اداره سیستمهای
تولید ارایه کرد. در طول جنگ جهانی دوم علیرغم اینکه دمینگ در تمامی
کنفرانسهایش بر مدیریت از تئوریهای کنترل کیفیت سخن میگفت ولی شرکتهای
آمریکایی چندان علاقهای به روشهای مدیریت نشان نمیدادند. بعد از جنگ جهانی
دوم دمینگ مفهوم دایره کنترل کیفیت را در ژاپن بکار انداخت که عامل مهمی در
پیدایش رقابت صنعتی ژاپن به شمار میرود.
علیرغم موفقیت در ژاپن، دمینگ معتقد است اکثر
شرکتهای آمریکایی هنوز مفهوم واقعی بهبود کیفیت از طریق کنترل سیستم تولید را
درک نمیکنند. او میگوید که مدیران آمریکایی هنوز مایلند به همان نظریات
زیانآور مدیریت بر مبنای اهداف -by Objective Management و مدیریت بر مبانی نتایج Results-Oriented Management
ادامه دهند. دمینگ بر این نکته اصرار دارد که مدیران
آمریکایی هنوز به تاثیر مضر روش سنتی ارزشیابی کار پایبند هستند، روشی که انگیزه
درونی کارکنان را از بین میبرد. او از روش سنتی ارزشیابی کار در ایالات متحده
به خاطر توجه به نتایج »برد - باخت« نه حمایت از اهداف »برد - برد« و همین طور به خاطر تمرکز بیشتر بر رقابت و نتایج پایانی به جای
تمرکز بر همکاری در طول سیستم انتقاد میکند. به نظر دمینگ مدیران آمریکایی با
تاکید زیاد بر قضاوت و رتبهبندی بین افراد و استفاده از وسایل محرک خارجی رقابت
کارکنان را علیه یکدیگر به وجود میآورند. او پیشنهاد میکند که به جای سیستمهای
سنتی ارزشیابی کار که حس برد - باخت را تحریک میکنند، از سیستمهایی استفاده
کنیم که حس حمایت و همکاری را ترغیب میکنند. او میگوید مردم میخواهند کار
کنند اما آنها دوست دارند از کار لذت ببرند. مدیران آمریکایی هنوز به مدیریت بر
افراد به جای مدیریت به سیستم پافشاری میکنند، روشی که طی آن ترس و بی اعتمادی
در محل کار حکمفرما میگردد، لذت کار از بین میرود و نهایتا به مدیران پاداش
داده میشود و زیردستان تنبیه میشود. این روش دقیقا زیانآور است و شرکتها را
از تولید موثر بازمی دارد. منظور اصلی دمینگ این است که وقتی کارکنان را محدود میکنید
به آنها اجازه تفکر نمیدهید تلاش برای بهبود کار آنها عملی است بیهوده و به
عقیده دمینگ بهترین راه آموختن تربیت کردن و کار کردن در جهت از بین بردن حد و
مرزهای موجود در سیستم میباشد. این حد و مرزها را دمینگ بازدارندهها مینامد و
مدعی است با از بین بردن آنها تغییری آشکار در جهت بهبود وضعیت کارگران پدید
میآید نمونههایی از این تغییر را میتوان در تعهد، اشتیاق و روحیه وفاداری
نسبت به شرکت مشاهده کرد.
●بازدارندهها Demotivators
این بازدارندهها چه هستند؟ یکی از این بازدارندهها
تصمیمات غیرمعقولی است که اغلب با دلایل شخصی برای بهتر جلوه دادن خود یا بخش
وابسته، گرفته میشوند. یکی دیگر از بازدارندهها عدم کار گروهی است که چند
نمونه آن عبارتند از اخذ تصمیم تنها توسط یک شخص، عمل نکردن به وعدهها توسط
مدیریت، تکیه بیش از حد بر یک یا دو شخص و استفاده ضعیف از اعضاء و رابطه ضعیف میان
کارکنان و مدیریت میباشد. کارکنان باید نسبت به آنچه که از آنها خواسته میشود
آگاهی داشته باشند، اگر آنها تمامی اطلاعات لازم را نداشته باشند نمیتوانند کار
خود را به نحو احسن انجام دهند. مدیریت غیرمحسوس و غیرقابل تشخیص نیز میتواند
عامل بازدارنده باشد، چون دراین حالت کارکنان احساس میکنند عضو سازمانی
میباشند که در آن هیچ آگاهی نسبت به مدیریت مافوق و نسبت به اینکه آیا قابل
قبول سطوح مدیریت هستند ندارند. راهنماییهای
متناقض وقتی به دستورات مبدل میشوند با ناهماهنگی خود عاملی بازدارنده به شمار
میروند. عدم استفاده از یک روش مشخص برای تصمیمگیری ابهام بیشتری به وجود
میآورد واگر از کارکنان به سهم خود قدردانی نشود نوعی بازدارندگی به وجود
میآورد واگر کارکنان احساس کنند که فرصتی برای پیشرفت در سازمان وجود ندارد
عامل بازدارنده دیگری پدید خواهد آمد. در این حالت کارمند فکر میکند که شرکت
هیچ علاقهای نسبت به آینده او ندارد بنابراین اشاره میکند که ارزشیابی کار هر
سال یکبار، نتیجه زیانآوری به همراه دارد. به نظر او این کار هیچ هدف هماهنگی
ندارد زیرا وقتی زمان ارزشیابی فرامیرسد حالت پریشانی و تدافعی پیدا میکند.
این هدف انگیزه درونی مناعت طبع و همکاری با دیگران را در سازمان از بین
میبرد.●دیدگاه ژاپنی بر مسئله ارزشیابی کار در برابر دیدگاه آمریکایی
دمینگ به چند مورد از تفاوتهای نظریات مربوط به
ارزشیابی کار مدیریت در شرکتهای ژاپنی و آمریکا اشاره میکند. او اظهار میدارد
اغلب مدیران آمریکایی هر سه ماه یک بار از روی نتایج تصمیمگیریهایی که بر سود
شرکت تاثیر داشته است ارزیابی میشوند در حالی که مدیران ژاپنی از روی نتایج بلندمدت
آنها ارزیابی میشوند. مدیران ژاپنی معتقدند ارزیابی به حداکثر رساندن سود در هر
سه ماه، همیشه به حداکثر سود در بلندمدت منتهی نمیگردد. دمینگ این طور نتیجهگیری میکند که مطرح نمودن پول به عنوان هدف برای مدیران
در انتها به راهحلهای کوتاه مدت برای مسایلی که ذاتا پیامدهای آتی را ضایع
میکنند ختم میگردد.
مدیران ژاپنی بیشتر از مدیران آمریکایی بر دخالت دادن
نیروی کار در تصمیمگیریها تلاش و تاکید میکنند. با مقدمهای بر روی متون
آماری و کنترل کیفیت در صنایع ژاپنی، آموزش اساسی بر پایه بهبود کیفیت اجرا
گردید. گاروین (GARVIN) دریافت که مدیران و کارکنان در شرکتهای ژاپنی تعهد شدیدی نسبت
به بهبود کیفیت از خود نشان میدهند اوهمچنین دریافت که مدیران آمریکایی برعکس،
مسایل مربوط به کیفیت شرکت را به ضعف در نیروی کار و نحوه اجرای کار نسبت
میدهند. دمینگ همچنین رجوع میکند به ارزشهای اداری که در سیستمهای سنتی
ارزشیابی در شرکتهای آمریکایی به کار میروند.
●۱۴ نکته
دمینگ برای بهبود کیفیت
دمینگ معتقد است مدیریت باید برای دستیابی به کیفیت
لازم، برای جنبههای بلندمدت بهبود کیفیت طرحی اساسی داشته باشد بعد از اینکه
حصول بهبود کیفیت در سازمان، کاهش قیمت و افزایش تولید ظاهر شود، او چهارده اصل
زیر را برای بهبود کیفیت و کاهش قیمت توضیح میدهد شرکتها برای ایجاد و استمرار
بهبود کیفیت باید از ۱۴ اصل تبعیت کنند.
۱ - پیوسته برای سازمان هدف تعیین کنید.
۲ - اصول بهبود بی وقفه را درک کرده و
سرلوحه کارهای خود قرار دهید.
۳ - محاسبه آماری بهبود بی وقفه در روند
تولید را جایگزین بازرسی جمعی کنید.
۴ - اصل خرید تجهیزات را بر اساس قیمت
تغییر دهید.
۵ - پیوسته با تلاش خود سیستم را بهبود
بخشید، نه اینکه کارکنان را به خاطر مسایل شرکت بازخواست کنید.
۶ - کارکنان را با روشهای نوین آموزش
تعلیم دهید.
۷ - بر مشاورت، بیشتر تاکید داشته باشید
تا کارکنان در محیط شرکت احساس حمایت کنند.
۸ - هنگامی که کارکنان برای بازگو کردن
مشکلات به مدیریت رجوع میکنند، ترس را از آنها دور کنید.
۹ - عوامل بازدارنده سازمانی را که در
محیط کار دیده میشوند از بین ببرید.
۱۰ - اهداف شخصی را حذف کرده و آن را با
هدف جامع که همانا بهبود بی وقفه کیفیت میباشد مطابقت دهید.
۱۱ - برای اندازهگیری بهبود کیفیت
روشهای آماری را جایگزین روش عددی کنید.
۱۲ - تسهیلات لازم برای کارکنان فراهم
آورید و غرور همکاران را بالا ببرید.
۱۳ - آموزش و تربیت متناسب با سطوح مختلف
را در سازمان برقرار کنید.
۱۴ - تشکیلات سازمانی طوری باشد که همه
در امر بهبود کیفیت سهیم باشند.
●کاربرد نظریه دمینگ
در آمریکا شرکتهای متعددی با موفقیت اصول مدیریت
دمینگ را با روشهای ارزشیابی کار ترکیب کردهاند. شرکتهایی که موفقیتشان بیشتر
بوده دریافتهاند که ادامه این بهبود مشروط به اتخاذ اصول مدیریت کاملا جدید و اجرای
اعمال مدیریت توسط نیروی انسانی جدید در تمام سطوح برای دستیابی به بهبود دایمی
کیفیت و تعهد به کار است.
●هشت مرحله دمینگ، برای رسیدن به نظامی بهتر
دمینگ متذکر میشود که مدیران آمریکایی باید سیستمهای
سنتی ارزشیابی کار را که تغییرپذیری در کار را افزایش میدهند کنار گذاشته و به
جای آنها از سیستمهایی که حس همکاری را بالا میبرند استفاده کنند. موئن
MOEN پیشنهادات زیر را که دمینگ برای از بینبردن
روشهای سنتی ارزشیابی کار مطرح کرده فهرستوار شرح میدهد:
۱ - در کل سازمان کلاسهای آموزش بیشتری
برای رهبری تشکیل دهید.
۲ - روشی برای گزینش کارکنان اتخاذ کنید
که با دقت بررسی شده باشد.
۳ - بعد از اینکه کارکنان گزینش شدند
آنها را خوب آموزش و پرورش دهید.
۴ - برای کارکنان، مسئولیتی بگذارید که
با کارکنان مانند همکار رفتار کنند با آنها مشورت کنند آنها را راهنمایی کنند و
از آنها ودر کنار آنها چیز بیاموزند.
۵ - مسئولان را طوری پرورش دهید که
بتوانند استعدادهای کارکنانشان را کشف کرده و در مورد هماهنگی کارکنان با سیستم رای
دهند.
۶ - قاعدهای تنظیم کنید که طبق آن
کارکنانی که با سیستم هماهنگ هستند، اضافه حقوق دریافت کنند.
۷ - در برنامه زمانبندی شده با کارکنان
برای فهمیدن نقش تمامی افراد در سیستم مصاحبه کنید نه برای انتقاد کردن.
۸ - در مورد کار، از اطلاعات کمی برای
تسهیل تصمیمگیری کارفرمایان نه برای دستهبندی کارکنان استفاده کنید.
●●نتیجهگیری
بعد از جنگ جهانی دوم، دمینگ سخن از فلسفه کنترل کیفیت
جامع را به میان آورد. چون او یک آمریکایی بود ابتدا این سخنان را در آمریکا
مطرح نمود. در آن زمان آمریکا یک رهبر جهانی بود و فکر میکرد محصولات آن نیاز
به بهبود ندارند. اما ژاپنیها احساس کردند که کاری جدی باید در مورد محصولات
ژاپن صورت بگیرد تا نه تنها برجسته شوند بلکه به عنوان محصولات ممتاز نیز شناخته
شوند. امروزه دمینگ را به عنوان »طراح تضمین کیفیت تولید مدرن میشناسند«.
ژاپنیها کاربرد ۱۴ اصل دمینگ را به عنوان قدرت
اقتصادی برتر مطرح کردهاند. محصولات ژاپنی که قبلا به عنوان محصولات ارزان و
بدون کیفیت شناخته شده بود اکنون با ارزشترین محصولات محسوب میشوند و بیشترین
مشتری را دارا میباشند. شرکتهای ژاپنی موفقیتشان را مدیون ویلیام ادواردز
دمینگ میدانند. برای پیاده کردن کیفیت در یک شرکت نه تنها به مدیریت بلکه به کارکنان،
خریداران، تهیهکنندگان و سرمایهگذاران نیز نیاز میباشد. این نکته باید درک
شود که کیفیت روند بی وقفهای است که همیشه در حال بهبود میباشد. تولیدکنندگان
آمریکایی سرانجام به خود آمده و کاربرد کنترل کیفیت جامع را پیش گرفتهاند.
اصول دمینگ باید درک شود و به طور کلی به عنوان یک روش
نوین تفکر به کار رود. فلسفه او هیچ فنونی را شامل نمیشود. اما روشی است سازمان
یافته این فلسفه از مدیریت در قسمت بالا شروع میشود و تمام سطوح کارکنان و
مهمتر از آن مصرفکننده را نیز دربرمی گیرد.
نظریه دمینگ بر ارزشیابی کار، تغییر کامل سیستم سنتی
به سیستمی که بر مدیرانی که اساس کار را بر کیفیت و بهبود بلندمدت قرار میدهند
تاکید دارد. دمینگ به ژاپنیها هشدار داد تا
اشتباهات شرکتهای آمریکایی را مرتکب نشوند، اشتباهاتی از قبیل رتبهبندی،
ارزیابی سالانه کارکنان، فروشندگان، گروهها و قسمتها، این کار تنها بین افراد
و بخشها رقابت ایجاد و کل سیستم را خراب میکند. ارزشیابی کار وقتی موثر واقع میشود
که بر اهداف کار گروهی و سازمانی تمرکز داشته باشد.
به منظور تحکیم موقعیت رقابتی، آموزش مربوط به کیفیت،
نه تنها در بنگاهها بلکه در دانشکدهها نیز باید به طور مشهود اجرا شود.
|
|
منبع: Management
Decision (چاپ انگلستان)
|
|
منبع
: مجله گسترش صنعت
|